جدول جو
جدول جو

معنی کحلی پوش - جستجوی لغت در جدول جو

کحلی پوش
سرمه ای پوش. که جامۀ سرمه ای پوشد. سیاه پوش:
فلک را کرد کحلی پوش پروین
موصل کرد نیلوفر به نسرین.
نظامی.
حلقه داران چرخ کحلی پوش
در ره بند گیش حلقه بگوش.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفل پوش
تصویر کفل پوش
پوششی که در زیر زین و بر روی کفل اسب می اندازند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ جَ دَ / دِ)
پوشیده از شالی (سقف چنانکه در گیلان)، کالی پوش، سقف خانه که با شالی یعنی نی برنج پوشیده شده باشد همچون شیروانی که پوشیده به ورقۀ آهن است
لغت نامه دهخدا
(کُ)
روز تاریک. روز تیره، کنایه از تاریکی شب باشد. (برهان) (آنندراج). کحلی شب. (از برهان) (از آنندراج). کحلی پرند. تاریکی شب. (ناظم الاطباء). رجوع به کحلی شب شود
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
پوشندۀ حله و لباس نو و فاخر:
صبا از زلف و رویش حله پوش است
گهی قاقم گهی قندزفروش است.
نظامی.
سپیده دم که شدم حله پوش حجله و سور
و یلبسون ثیاباً شنیدم از لب حور.
نظام قاری (دیوان ص 32)
لغت نامه دهخدا
(چَ خِ کُ)
کنایه از آسمان و فلک اول. چرخ سیاه پوش. کحلی چرخ. چرخ کحلی. کنایه از آسمان که به هنگام شب، تیره و سیاه نماید:
حلقه داران چرخ کحلی پوش
در ره بندگیش حلقه بگوش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کفل پوش
تصویر کفل پوش
پوششی که بر پشت اسب اندازند: (همه زین زرین یا قوت کار کفل پوشهای جواهر نگار)، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
ورزشکار عضوتیم ملی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شیروانی پوشیده از ساقه های گیاهی
فرهنگ گویش مازندرانی
بندچرمی کفل اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
کپل پوش، روانداز پشتی چارپایان
فرهنگ گویش مازندرانی